دلم را آتشفشانی خاموش می ماند
که گاه گاه
فوران می کند
و شراره های سربی و خاکستری عشق را
بر پیکره وجودم سرد می گرداند
من آتشفشانی خاموشم
در نزدیکی شهر تو
و اب و هوای سرزمین دلم
امشب دوباره بارانی است
من آتشفشان دردم
روزی تمام درونم را
فوران می کنم
تا شعاع محبت ها ، مهربانی و عشق
من دلم می خواهد آتشفشانی از عشق تو باشم ....