loading...
آزاد و رها
آخرین ارسال های انجمن
mahdi بازدید : 51 جمعه 29 فروردین 1393 نظرات (3)

هرگز صدای مهربانت را که هر شب برایم لالائی می خواند فراموش نمی کنم، همان صدای قشنگی که حالا نیز به تمام دلتنگی هایم پاسخ می دهد و آغوش گرم و مهربانش را پناهگاه تمام دلتنگی هایم کرده است!!!

 

مادرم

چندتا كارت پستال گذاشتم تقديم به همه مادران و زنان 

ادعا

mahdi بازدید : 59 جمعه 02 اسفند 1392 نظرات (0)

 

آدم بد را هرطور که هست تحمل می کنم

 

کاسه صبرم از آدم هایی لبریز است که با ادعای خوب بودن بدی می کنند

cholab بازدید : 39 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

 

http://cholabaks.persiangig.com/%D8%B9%DA%A9%D8%B3%20%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA/14568.jpg

شازده کوچولو گفت: چقدر زیباهستی ، آیا اسم تو "ببرهیرکانی"  است؟

یوزپلنگ  در حالی که دمش را به ارامی میرقصاند  جواب داد:  نه ،اسم من یوزپلنگ است "یوزپلنگ ایرانی"، ببرهیرگانی  سالهاست منقرض شده و دیگر صدایش در این جنگل نمیپیچد

شازده کوچولو با تعجب  به یوزپلنگ نگریست  و ادامه داد:منقرض شده یعنی چی؟

یوز پلنگ گفت: یعنی برای همیشه از روی زمین محو شده  و دیگر حتی یکی از انها هم وجود ندارد !!

شازده کوچولو از حرفهای یوز غمگین شد ،به یاد اورد در سفر قبلیش "ببرهیرکانی" را دیده بود و با او گفتگو کرده بود اما نویسنده کتابش یادش رفته بود ان گفتگو را هم در کتاب بنویسد!! ببر در گفتگو کوتاهش  گفته بود که ادم ها هر روز برای شکارش به جنگل می ایند ببر نگران بچه هایش بود اما هیچ ترسی نداشت  مغرور وسر بلند نگاهش میکرد

 ناگهان شازده کوچولو به یاد تنها گل سیاره اش افتاد اگر روزی گلش منقرض میشد او تنهای تنها میشد  و دیگر سیاره اش گلی نداشت ، کاش ببر را با خود به سیاره اش میبرد آن وقت دست شکارچی ها به او نمیرسید و منقرض نمیشد

ناگهان صدای غرشی از دور امد  یوز پلنگ از جایش برخواست و  شازده کوچولو جای چند زخم را  بر ری  دست ها و پاهای یوز دید و فهمید او هم از دست شکارچی ها میگریزد

یوز گفت:  این صدای ماشین ادم هاست ادم ها بیش از هر زمانی پر سر و صدا و شلوغ شده انده  انها جنگل ها را خراب کرده اند و آبادی ساخته اند  حالا هم  میخواهند  قلمرو مرا نابود کنند ادم ها روز به روز حریص تر میشوند هر روز یک بهانه میگیرند و یک چیز را نابود میکنند ادمها خیلی عجیب و غریب هستند!!

شازده کوچلو گفت: کاش میتوانستم تو را به سیاره ام ببرم انجا دست  ادم ها به تو نمیرسید و هیچ کس نمیتوانست تو را منقرض کند

یوز گفت: تو از کجا امدی سیاره  تو کجاست ؟ راستی  تو تنها پسر کوچلویی هستی که مرا دوست داشتی و از من نترسیدی  برای همین من تو را دوست دارم میدانم بعضی از ادم ها مرا دوست دارند و تو هم یکی از انها هستی

شازده کوچولو گفت:  من از ادم ها نیستم من شازده کوچلوی سیاره ام هستم ،سیاره من  در میان ستاره های اسمان است

یوزپلنگ گفت: برای چه به زمین امده ای زود به سیاره ات برگرد شکارچی ها اگر تو را ببینند حتماً تو را به دام خواهند انداخت و به شهر هایشان میبرند آن وقت تو را در قفس می اندازند و اگر آدرس سیاره ات را بدانند تفنگهایشان را خواهد برداشت و برای شکار به سیاره ات خواهند امد راستی در سیاره ات جنگل هم هست ؟  ایا انجا هم شکارجی دارد ؟

شازده کوچولو گفت: نه  ندارد ، من و گلم تنها اهالی سیاره هستیم

یوزپلنگ جواب داد: پس در سیاره تو همه چیز منقرض شده ؟ و تو و گُلت هم دارید منقرض میشوید چون یکی هستید هر چیزی که یکی بشود منقرض میشود اگر ادمها سیاره ات را ببینند حتما برای چیدن گل سیاره ات به انجا خواهند امد

شازده کوچولو سخت به فکر افتاد یوز پلنگ راست میگفت  اگر اتفاقی برایش می افتاد گلش از تنهایی دق میکرد و خشک  میشد و او هم با خشک شدن گلش انقدر غمگین میشد که  خیلی زود مثل  اخرین "ببر هیرکانی " در تنهایی و اندوه  منقرض میگردید

"در این هنگام  صدای  شلیک تیری از دور دست شنیده شده  یوز پلنگ شازده کوچولو را سوار خود کرد و به سرعت از انجا دور شد!!"َََ

 


« بهزاد»

منبع عکس:سایت نشال جئوگرافی

 

پی نوشت: در این نوشتار از فن اقتباس  باز افرینی استفاده شده است

azadoraha بازدید : 47 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)

 

به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
که خاک ميکده کحل بصر توانی کرد

مباش بی می و مطرب که زير طاق سپهر
بدين ترانه غم از دل به در توانی کرد

گل مراد تو آن گه نقاب بگشايد
که خدمتش چو نسيم سحر توانی کرد

گدايی در ميخانه طرفه اکسيريست
گر اين عمل بکنی خاک زر توانی کرد

به عزم مرحله عشق پيش نه قدمی
که سودها کنی ار اين سفر توانی کرد

تو کز سرای طبيعت نمی‌روی بيرون
کجا به کوی طريقت گذر توانی کرد

جمال يار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

بيا که چاره ذوق حضور و نظم امور
به فيض بخشی اهل نظر توانی کرد

ولی تو تا لب معشوق و جام می خواهی
طمع مدار که کار دگر توانی کرد

دلا ز نور هدايت گر آگهی يابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد

گر اين نصيحت شاهانه بشنوی حافظ
به شاهراه حقيقت گذر توانی کرد

  

 

درباره ما
Profile Pic
آزاد و رها...همچون آینه ایی که تکثیرت می کند...!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    پیشگامان هاست
    وضعیت آب و هوا
    آپلود فایل
    خرید آنلاین شارژ


    خرید شارژ ایرانسل، خرید شارژ همراه اول و خرید شارژ تالیا
    وضعیت آب و هوا
    آمار سایت
  • کل مطالب : 464
  • کل نظرات : 146
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 114
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 65
  • بازدید ماه : 32
  • بازدید سال : 2,320
  • بازدید کلی : 90,755
  • کدهای اختصاصی

    تصویر ثابت

    دیار شالیزار

    موزیک

    دانلود آهنگ جدید